سیر نمی شوم ز تو ای مه جان فزای من
جور مکن جفا مکن نیست جفا سزای من...
"مولانا بلخی"
ملکی که پریشان شد از شومی شیطان شد
یاری که دلم خستی در بر رخ ما بستی
...
هم باده جدا خوردی هم عیش جدا کردی ن
زان طلعت شاهانه زان مشعله خانه
زان خشم دروغینش زان شیوه شیرینش
شب رفت صبوح آمد غم رفت فتوح آمد
از دولت محزونان وز همت مجنونان
عید آمد و عید آمد یاری که رمید آمد
ای مطرب صاحب دل در زیر مکن منزل
.: Weblog Themes By Pichak :.